من آنچه را که به عنوان یک افسانه باستانی شنیدم از زبان مردی که خود از سنش دور بود ، می گویم. بله ، آن روزها پدربزرگ ما ، به قول خودش ، حدود نود سال داشت ، و من ، حداکثر ، ده به
در مصر ، در بالای دلتا ، جایی که رود نیل به نهرهای مجزا تقسیم می شود ، به نام Sais وجود دارد. شهر اصلی این ناحیه Sais است ، به هر حال ، شاه آماسیس از آنجا متولد شد. حامی شهر یک الهه خاص است که در مصری نیث نامیده می شود و در یونانی ، به گفته محلیان ، این آتنا است: آنها نسبت به آتنی ها بسیار دوستانه رفتار می کنند و مدعی خویشاوندی با دومی هستند.
سولون گفت که وقتی سرگردان بود به آنجا رسید ، با افتخار بزرگی از او استقبال شد. هنگامی که او شروع به پرسش از دانشمندان کاهن در مورد دوران باستان کرد ، باید مطمئن می شد که نه خود او و نه هیچ یک از یونانیان ، شاید بتوان گفت تقریباً هیچ چیز در مورد این موضوعات نمی داند.… یک بار ، قصد انتقال گفتگو به افسانه های قدیمی ، او سعی کرد اسطوره های ما را در مورد قدیمی ترین رویدادها - در مورد Foroneus ، که به عنوان اولین مرد مورد احترام بود ، در مورد نیوب و چگونه دوکالیون و پیرا از سیل جان سالم به در بردند ؛ در همان زمان او سعی کرد که شجره فرزندان آنها را استنباط کند ، و همچنین تعداد نسلهایی را که از آن زمانها گذشته است محاسبه کند.
و سپس یکی از کشیشان ، مردی در سن بسیار بالا گفت:
"آه ، سولون ، سولون! شما ، یونانیان ، برای همیشه بچه بمانید و در میان یونانیان پیرتر وجود ندارد! " - "چرا اینطور می گویی؟" سولون پرسید. " همه شما از نظر ذهنی جوان هستید ، - او پاسخ داد ، - زیرا ذهن شما هیچ سنتی را که از قدیم از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است و هیچ آموزه ای که گاه به گاه خاکستری شده است ، در خود حفظ نمی کند. دلیلش این است. موارد متعدد و گوناگونی از مرگ و میر افراد وجود داشته و خواهد داشت ، و از این گذشته وحشتناک ترین - به دلیل آتش و آب ، و موارد دیگر ، کمتر قابل توجه - به دلیل هزاران فاجعه دیگر.
از این رو افسانه ای که در بین شما گسترده است در مورد Phaethon ، پسر هلیوس ، که گویا یکبار ارابه پدر خود را مهار کرده بود ، اما نتوانست آن را در مسیر پدرش هدایت کند ، و بنابراین همه چیز را بر روی زمین سوزاند و خود مرد ، در اثر سوختن صاعقه ، مرد. فرض کنید این افسانه ظاهری افسانه ای دارد ، اما این همچنین حاوی حقیقت است: در واقع ، اجسامی که در فلک زمین در حال چرخش هستند از مسیر خود منحرف می شوند و بنابراین ، پس از فواصل زمانی معینی ، همه چیز روی زمین از آتش سوزی بزرگ نابود می شود.
در چنین مواقعی ساکنان کوهها و مناطق مرتفع یا خشک در معرض نابودی کاملتر از کسانی هستند که در نزدیک رودخانه ها یا دریا زندگی می کنند.؛ و بنابراین نیکوکار دائمی ما نیل ، و در این مشکل ، ما را نجات می دهد ، سرریز می شود. هنگامی که خدایان ، با پاکسازی روی زمین ، آن را با آب غرق می کنند ، همسایه ها و دامداران در کوه ها می توانند زنده بمانند ، در حالی که ساکنان شهرهای شما توسط نهرهایی به دریا منتقل می شوند.؛ اما در کشور ما ، نه در چنین زمان و نه در هیچ زمان دیگری آب از بالا به مزارع نمی افتد ، بلکه برعکس ، به طبع آن از پایین بالا می رود.
به همین دلیل ، سنت هایی که در ما وجود دارد ، قدیمی تر از بقیه است ، اگرچه درست است که در همه سرزمین هایی که سرمای زیاد یا گرمای زیاد مانع از آن نمی شود ، نژاد بشر همیشه در تعداد بیشتر یا کمتر وجود دارد. هر عمل باشکوه یا بزرگ ، یا حتی به طور کلی یک رویداد شگفت انگیز ممکن است رخ دهد ، چه در منطقه ما و چه در هر کشوری که اخبار مربوط به آن را دریافت می کنیم ، همه اینها از زمان های قدیم در پرونده هایی که ما در معابد خود نگهداری می کنیم ، ثبت شده است. در همین حال ، هر بار که شما و سایر مردم زمان برای توسعه نوشتن و هر چیز دیگری که برای زندگی در شهر ضروری است ، دارید ، بارها و بارها در زمان مقرر ، نهرهایی مانند آفت از آسمان فرود می آیند و از همه شما فقط بی سوادان و ناآگاهان باقی می مانند.
و همه چیز را از نو شروع می کنید ، انگار تازه متولد شده اید ، هیچ نمی دانید که در زمانهای قدیم در کشور ما یا در کشور شما چه اتفاقی افتاده است..
افلاطون ترکیبات T. VI