نوپا چه کسانی هستند و از کجا آمده اند

فهرست مطالب:

نوپا چه کسانی هستند و از کجا آمده اند
نوپا چه کسانی هستند و از کجا آمده اند
Anonim

در زمان ما نژادپرستان از کجا آمده اند؟ "رودنوورز" ، "ارتدوکس (این یک اشتباه نیست) پیرمردان-انگلینگ" ، "اسلاوها" ، "ودست ها" ، "ویکان ها"-افرادی که به عنوان نمایندگان نئوپاگانیسم روسی در نظر گرفته می شوند خود را متفاوت می نامند ، اما آنها جستجو مشترک "مسیر واقعی" است ، ریشه های آن در گذشته افسانه ای تصور می شد ، و هدف "هماهنگی" انسان و جهان نامیده می شود. با این حال ، این جستجو اغلب با مبارزه برای استقلال ملی پیچیده می شود ، گاهی اوقات از ناسیونالیسم طفره نمی رود و به اسطوره سازی آشکار روی می آورد. به درخواست N + 1 ، محقق دینی Pyotr Kromskikh این تصویر پیچیده را درک کرد.

نابغه غم آلمانی

افزایش علاقه به تاریخ پیش از مسیحیت مردم شمال اروپا در نیمه دوم قرن 18 آغاز شد. این معمولاً با دو پدیده همراه است: محبوبیت روزافزون احساس گرایی در ادبیات و تلاش روشنفکران آلمانی برای یافتن یک مبنای فرهنگی و زبانی مشترک برای همه آلمانی ها ، ساکنان تکه تکه امپراتوری مقدس روم.

احساس گرایی راه را برای مفهوم جدیدی از نبوغ هموار می کند - یک تجربه الهام گرفته از وحدت با طبیعت ، یک احساس نیمه عرفانی از بی نهایت نیروهای خلاق او ، که شاعر قادر به لمس آن است. مفهوم جدید نبوغ با رویکرد منطقی خود در صنعت شعر با هژمونی "خوش سلیقه" و "قوانین" کلاسیسیسم فرانسوی مخالفت می کند.

شاعران ، نویسندگان و فیلسوفان جوان آلمانی در دهه 1770 در جنبش Sturm und Drang متحد شدند ، که خود را "Sturmers" یا "نوابغ طوفانی" می نامیدند و خود را بعنوان هنرمند نمونه معرفی کردند ، در حالی که نژادهای فرانسوی و شکسپیر انگلیسی مخالف بودند. که ظاهراً هیچ قانونی را به رسمیت نمی شناسد و "تحت دیکته" طبیعت می نویسد.

یوهان گوتفرید هردر ، شاعر ، فیلسوف و روزنامه نگار ، یکی از بنیانگذاران Sturmerism ، فرهنگ هر ملتی را منحصر به فرد و غیرقابل تکرار و همچنین ناقص خواند ، زیرا همیشه در حالت توسعه خلاق است. اگر چنین است ، مراحل اولیه تاریخ آن برای هنرمندان معاصر اهمیت حیاتی دارد - هر خالق واقعاً بزرگ می تواند فقط در خاک ملی رشد کند.

این علاقه به هنرهای عامیانه جمعی به طور طبیعی منجر به عشق به فولکلور و از طریق آن - به دوران باستان قبل از مسیحیت شد ، که مردم ژرمن ، برخلاف رومانسک - جنوبی ، مدیترانه ای - با قدمت خود ، قبلاً ، در واقع ، بودند ، وجود نداشتند. …

هردر ، گردآورنده مجموعه صدای مردم در ترانه ها ، قبلاً فولکلور بود. گوته جوان شعرهای خود را پس از فولکلور به سبک خود درآورد ، و شیلر مقاله ای برنامه ای "درباره شعر ساده و احساسی" نوشت و شاعران نابغه را "ساده لوح" و ساده لوح - ویژگی دوران باستان "نامید. "دوران کودکی" مردم شروع به جلب توجه کرد. دوران کودکی در زندگی روزمره به عنوان یک مرحله مستقل در زندگی مردم برجسته شد.

بعداً ، فعالیت برادران گریم و کل خط "فولکلور" رمانتیسم اروپایی ناشی از علاقه به هنر عامیانه بود. فولکلور در اواخر قرن 18 ، البته نه تنها در آلمان دوست داشت - کافی است یادآوری جعل معروف جیمز مک فرسون ، که آهنگهای اوسیان را منتشر کرد - مجموعه ای از شعرهای خود ، که پس از آثار سبک سازی شده است. بارد افسانه ای گالیک ، موضوعی است که برای بسیاری از استورمرها ، از جمله گوته جوان ، مورد علاقه است.

در همان زمان ، تلاشها برای متحد ساختن آلمانهای ناهمگون جغرافیایی ، سیاسی و مذهبی بر اساس زبان و تعلق به ریشه های فرهنگی مشترک آغاز شد.در ابتدا ، م institutionسسه ای که چنین وحدتی باید در آن اتفاق بیفتد ، مربوط به تئاتر جدید آلمانی بود ، که ساخت آن توسط گوته و شیلر به انرژی زیادی داده شده بود.

اما با آغاز جنگهای ناپلئونی و اشغال فرانسه توسط تعدادی از سرزمینهای آلمان (که به امپراتوری مقدس روم پایان داد) ، روند به پروژههای آزادی ملی - ابتدا ایدئولوژیک و بعداً سیاسی - روی آورد. قبلاً یوهان گوتلیب فیخته ، در "خطاب به ملت ژرمن" (1807) ، "شخصیت آلمانی" را بر اساس روح ملی متافیزیکی درک کرد ، ساخت و استدلال کرد که در آینده خود آلمانی ها تاریخ خود را خواهند نوشت.

اساطیر آلمانی باستان ، عقاید بت پرستی پیش از مسیحیت ، پانتئون خدایان باستانی ، افسانه های حماسی باستانی - همه اینها در دوران رمانتیسم برای شکل گیری هویت ملی آلمانی ها کار می کرد.

اتحاد آلمان که در 1871 اتفاق افتاد ، البته تنها به دلیل قدرت ایده های عاشقانه نبود. با این حال ، این رویداد ، که به اوج یک فرآیند طولانی "جمع آوری" سرزمین های آلمان تبدیل شد ، "دستور" مبارزه ملی آزادی را تحکیم کرد: وحدت زبان - وحدت ریشه های فرهنگی - روح ملی واحد - ملت دولت.

محبوبیت جهانی آلمانی های برجسته ای مانند ریچارد واگنر ، که تصاویر کلیدی اساطیر آلمانی را در موسیقی و چرخه های نمایشی عظیم خود جلوه می داد ، و فردریش نیچه ، که خواستار رهایی از اخلاق "خراب" مسیحی بود ، نئوبگاریسم آلمانی را جذاب کرد. ذهن بسیاری از معاصران

Image
Image

در شهر قبیله روسیه

در جستجوی گذشته ای باشکوه

مسیر تاریخی ناسیونالیسم آلمانی ، همانطور که امروز می دانیم ، منجر به پیامدهای فاجعه بار نه تنها برای خود آلمان ، بلکه برای نیمی از جهان نیز شد. اما این بدان معنا نیست که مثال شکل گیری هویت ملی بر اساس ریشه های مشترک فرهنگی بیهوده از بین رفته است.

در نیمه اول قرن 19 ، بسیاری از مردم ، از جمله روشنفکران لهستانی ، سعی کردند راه مبارزه آلمان را برای منافع ملی خود دنبال کنند. لهستان ، در آن زمان حومه غربی امپراتوری روسیه ، رویای استقلال سیاسی را داشت و در جستجوی بودجه برای تقویت روحیه ملی ، همچنین آماده بود تا به ریشه های قبل از مسیحیت خود روی آورد.

در اینجا ، با این حال ، یک عارضه غیر منتظره در شخص همان هردر بوجود آمد. او در اثر کلیدی خود ، "ایده هایی برای فلسفه تاریخ بشریت" (1791) ، در مورد اسلاوها چنین نوشت: "علیرغم شاهکارهایی که آنها انجام دادند ، اسلاوها هرگز مردمی جنگجو و ماجراجو مانند آلمانی ها نبودند. این آنها را در محافظت از خود در برابر بردگی یاری نمی کند ، بلکه برعکس ، به بردگی آنها کمک می کند."

چنین فرمول بندی برای وظایف ملت سازی مناسب نبود. و اگر چنین است ، شعر به طور معمول به کمک سیاست آمده است. در جریان قیام لهستانی در سال 1830 ، شاعر زیگمونت کراسینسکی ، در رمان کوتوله انتقامجو و متزلاو ، شاهزاده مازوویا ، متزلاو را به تصویر کشید ، نمونه اولیه آن یک شخصیت تاریخی بود ، تصویری جدید از یک اسلاو بت پرست - یک جنگجوی بی باک و بی رحم.

یکی دیگر از شاعران رمانتیک لهستانی ، ریشارد بروینسکی ، توصیف جشنواره ای را که به افتخار خدای جنگ بت پرست اختراع کرده بود ، گذاشت: هفت لب او از خون جاری رودخانه مست شده است.

مبارزه بیشتر لهستانی ها برای رهایی ملی ، اعتقادات قبل از مسیحیت را در اولویت قرار نداد ، اما تلاش هایی از این دست در آغاز قرن بیستم ادامه یافت.

بدین ترتیب ، یکی از رهبران نوپاکان لهستانی ، روزنامه نگار یان استخنیوک ، تعدادی کتاب در دوره بین جنگ منتشر کرد ، از جمله "اتحاد قهرمانانه مردم" ، که مسیحیت را به عنوان "دین یهود" نفی کرد و مذهب و جنبش سیاسی "Zadruga" ("جامعه") به خاطر "توسعه هویت ملی" هموطنان.

استخنیوک در قیام ورشو شرکت فعال داشت ، سه بار مجروح شد ، از جنگ جهانی دوم جان سالم به در برد ، اما چهار سال پس از پایان آن به دلیل انتقاد شدید از رژیم طرفدار شوروی در لهستان دستگیر شد.هفت سال زندان به طور کامل سلامت او را تضعیف کرد - استخنیوک در سال 1963 درگذشت.

خدایان بالتیک و اتحاد جماهیر شوروی

رویدادهای مشابهی در حومه دیگر سابق امپراتوری روسیه - در کشورهای بالتیک رخ داد. ارنست برستینز ، قوم نگار و هنرمند لتونیایی ، برجسته ترین در میان نیوپاگان های بالتیک بود.

فارغ التحصیل از مدرسه عالی هنر سن پترزبورگ بارون اشتیگلیتز و مدرسه نظامی پاولوفسک ، سرهنگ ارتش لتونی ، شرکت کننده در جنگ جهانی اول و جنگ داخلی ، براستینز ، پس از به دست آوردن استقلال لتونی ، ریاست موزه نظامی ریگا ، به آموزش تاریخ و نقاشی پرداخت و در سفرهای باستان شناسی شرکت کرد.

در سال 1925 او کتاب "احیای Dievturiba لتونی" (dievturiba - پرستش) را منتشر کرد. شخصیت اصلی سیستم اعتقادات تازه اختراع شده خدا Dievs بود - به گفته براستینز ، خدای اصلی این سرزمین ها ، که اجداد لتونیایی ها قبل از مسیحیت او را می پرستیدند.

این دیدگاه در مناقشه سایر جویندگان مناسب ترین دین که "مجاز شمردن" مسیحیت ، ایجاد سنتهای همگرا یا کاملاً جدید را پیشنهاد کردند ، غالب شد. در سال 1926 ، براستینز توسط مهندس کارلیس برگیس مورد حمایت قرار گرفت و آنها با هم جامعه ای از دیویتورها را تاسیس کردند. وظیفه اصلی جامعه Brastins احیای روح ملی لتونیایی ها بود.

اخوان المسلمین از نظر قانونی چندان دوام نیاورد - در سال 1935 به دلیل مشارکت اعضای آن در فعالیت های سازمان Ugunskrusts (صلیب آتشین) ، که دو سال قبل ممنوع اعلام شده بود و جانشین آن ، از وضعیت یک سازمان مذهبی محروم شد. Perkonskrusts (تندر صلیب). "انقلاب ملی" که آنها خواستار آن بودند ، دموکراسی پارتی "پوسیده" را از بین برد و یک دیکتاتوری فاشیستی را برقرار کرد.

ارتباطات با فاشیستها ، هرچند غیرمستقیم ، برای طرفداران بیهوده نبود: پس از الحاق لتونی به اتحاد جماهیر شوروی ، براستینز اخراج شد و در تبعید در سیبری در سال 1942 درگذشت. این جنبش ، که تعداد پیروان آن براستینز پانصد نفر تخمین زد ، ممنوع شد.

اما مورد Brastinsh فراموش نشد: آن دسته از دیویوتورهایی که موفق به ترک کشور شدند ایمان خود را به مهاجرت حفظ کردند. این جنبش در سال 1989 دوباره در خانه ثبت شد.

در سال 1930 ، در لیتوانی ، دوماس شیدلوکاس (که در سال 1911 شروع به توسعه نسخه بت پرستی خود در بالتیک کرد) و گدیمیناس برژنسکیس جنبش رومووا را تاسیس کردند - این نام به افتخار پناهگاه باستانی پروسی ها به دست آمد. اعتقادات آنها به همان اندازه که برای دیورتورا هزینه داشت ، آزادی آنها را نیز به همراه داشت. و درست مانند ناشران ، پیروان روموا ، دولت شوروی موفق به انحلال نشد.

روموا در دهه شصت و هفتاد به عنوان یک اتحادیه دانشجویی وجود داشت و تعدادی از اعضای آن در آن زمان به دلیل فعالیت های ضد شوروی محکوم شدند. پس از اعلام استقلال توسط لیتوانی ، رومووا در سرزمین خود به عنوان یک انجمن مذهبی ثبت شد.

Image
Image

گرامیداشت روز بهشت

کتاب ولز

جستجوی روح ملی روسیه در آن زمان فقط در خارج از اتحاد جماهیر شوروی انجام می شد. در حالی که در تبعید بود ، حتی در دوره بین جنگ ، نویسنده یوری میرولیوبوف متنی را ایجاد کرد که به یکی از متون برنامه ای برای رودنووری روسی در حال ظهور تبدیل شد - "کتاب ولس".

این کتاب ، که ظاهراً توسط سرهنگ ارتش سفید ، فیودور ایزن بیک ، در هنگام عقب نشینی از مسکو در سال 1919 در املاک شاهزاده ای که توسط صاحبان رها شده بود ، کشف شد ، یک فریب است. گفته می شود که روی تخته های درخت توس ("تخته") نوشته شده است ، که هیچ کس تا به حال آن را ندیده بود - به گفته میرولیوبوف ، همه آنها پس از مرگ ایزن بیک در سال 1941 بدون ردیابی ناپدید شدند.

"کتاب ولس" در سان فرانسیسکو ، در مجله مهاجرتی "Firebird" به ویرایش میرولیوبوف منتشر شد. "یک حس تاریخی عظیم!" - به این ترتیب بود که اولین یادداشت در سال 1953 عنوان شد و عکس هایی از "تخته" و ترجمه این "منحصر به فرد" به روسی را برای خوانندگان نوید داد.

با این حال ، تنها عکس در صفحات "Firebird" در سال 1955 ظاهر شد و متن ، که میرولیوبوف آن را ترجمه "کتاب ولز" نامید ، از 1957 تا 1959 - تا پایان مجله منتشر شد.

اگرچه "ترجمه" میرولیوبوف تنها در سال 1990 در اتحاد جماهیر شوروی منتشر شد ، اما این کتاب در اتحاد جماهیر شوروی بی توجه نبود. دانشمندانی که متن آن را تجزیه و تحلیل کردند بر این عقیده بودند که این مقاله جعلی است.

با این حال ، حامیان اصالت "کتاب ولس" وجود داشت ، که به نظر آنها اثبات روشنی بر شکوه و عظمت سابق روس ها بود - "نوه های خدا ، مورد علاقه خدا".

در میان آنها هم شاعران و نویسندگان ، و هم چهره های ناسیونالیسم روسی در دهه 1970 ظاهر شدند - شاعر و فعال "حزب روسیه" ایگور کوبزف ، که "بنای باستانی" را در شعر به روسی مدرن منتقل کرد. والری اسکورلاتوف ، عضو آینده جامعه ناسیونالیستی "حافظه".

تاریخچه Rodnoverie روسی در همان محافل آغاز شد. مانیفست "کلمه ملت" با امضای "میهن پرستان روسی" ، که در 1970 در samizdat منتشر شد ، "نسخه ملی" مسیحیت را برای "مردم روسیه ، با خون و روح" تبلیغ کرد و با عبارت "زنده باد پیروزی تمدن مسیحی بر کسانی که علیه هرج و مرج شورش کردند!"

مخالفان دیگر این متن را به خاطر مطالبی در مورد یهودیانی که "در زمینه علم و فرهنگ" و "نژاد سیاه و زرد برای تسلط بر جهان" و در مورد ضرورت پایان دادن به "دورگه سازی بی نظم" ، مورد انتقاد قرار دادند.

همانطور که بعداً معلوم شد ، "کلمه ملت" توسط آناتولی اسکوراتوف ، نویسنده مقاله دیگری از samizdat با عنوان "طاعون مسیحی" ، که توصیفی از مبارزه بت پرستان اروپایی علیه دین در حال گسترش و "باسیل اصلی" آن است ، نوشته شده است. " - یهودیت جهانی

حاملان دیدگاههای مشابه نیز از جمله اولین بنیانگذاران جوامع اعتقادی بومی بودند که در اواخر دهه 1980 ظهور کردند. یکی از آنها الکساندر دوبروولسکی یا دوبروسلاو بود که مسیر دشوار تغییر دستورالعمل های جهان بینی را طی کرد.

بنابراین ، در سال 1956 ، دوبروولسکی در اعتراض به سیاست استالین زدایی آن زمان کمسومول را ترک کرد و در سال 1958 اولین زندان خود را برای سازماندهی حزب ناسیونال سوسیالیست دریافت کرد و بلافاصله پس از آزادی ، در سال 1961 ، به عنوان کشیش گلب یاکونین.

در سال 1964 ، دوبروولسکی به مخالفان پیوست - وی با ولادیمیر بوکوفسکی ، بعدها نویسنده و فعال حقوق بشر مشهور جهان ، و سرلشکر پیوتر گرگورنکو ، جانباز جنگ ، فعال حقوق بشر و عضو گروه هلسینکی مسکو ملاقات کرد.

دوبروولسکی حتی یکی از متهمان "محاکمه چهار نفر" بود - محاکمه فعالان سامیزدات مسکو در سال 1967 دستگیر و متهم به تبلیغات و تبلیغات ضد شوروی شدند. با این حال ، در محاکمه ، وی علیه سایر مخالفان شهادت داد و محکومیت نسبتاً کوتاهی به مدت دو سال دریافت کرد. یوری گالانسکوف ، که به همراه دوبروولسکی محاکمه شد ، به 7 سال محکوم شد و در اردوگاه جان سپرد.

دوبروولسکی پس از آزادی خود ، روابط خود را با مخالفان زیرزمینی قطع کرد. در دهه 1970 ، او توانست به مسکو بازگردد و با باطنی بودن ، مطالعه باورهای اسلاوها قبل از مسیحیت را آغاز کرد. در دهه 1980 ، او به رادیکال ترین شاخه جامعه پامیات پیوست ، نام جدیدی را انتخاب کرد - دوبروسلاو ، و در دهه 1990 از جهان بازنشسته شد و به روستای وزنوو در منطقه کیروف بازنشسته شد ، جایی که تا زمان مرگش در سال 2013 در آنجا زندگی کرد. فلسفه او

نو بت پرستی دوبروسلاو ترکیبی از غیبت ، نظریه پردازی بلاواتسکی ، محیط زیست و یوگای معطر بود. تألیف وی متعلق به تعدادی از متون است که در فهرست فدرال مواد افراطی در سال 2007 گنجانده شده است.

راد یا پرون؟

ریشه های بت پرستی مدرن روسیه را می توان در تحقیقات علمی دوران شوروی نیز یافت. در اینجا این یک محصول جانبی بحث قدیمی نورمن / ضد نورمن است.

شاید ، آثار دانشگاهی بوریس ریباکوف از اهمیت کلیدی برخوردار بود ، که در آن او تلاش کرد تا اعتقادات پیش از مسیحیت اسلاوها در قدیم ترین دوران و کیوان روس را بازسازی کند و ایده ها و آیین های مذهبی اسلاوی را سیستماتیک کند.

فرزند شخصیت برجسته مieveمنان قدیمی - اولین مدیر موسسه الهیات معلمان مieمن قدیمی مسکو تحت جامعه روگوژ ، الکساندر ریباکوف - بوریس ریباکوف در دهه 1920 موفق شد کودک خیابانی مسکو باشد. با اعتراف خودش ، او شروع به مطالعه تاریخ بت پرستی اسلاوی در دهه 1930 کرد.

ریباکوف در دهه 1960 انتشار مفهوم خود را درباره بت پرستی اسلاوی آغاز کرد و در دهه 1980 آثار بنیادی وی منتشر شد: "بت پرستی اسلاوهای باستان" (1981) و "بت پرستی روسیه قدیم" (1987).

ریباکوف تمایل نداشت یا تاریخ بت پرستی در روسیه را با تاریخ غسل تعمید خود تکمیل کند ، یا آن را جدا از پدیده های قبلی مطالعه کند. این دانشمند با استفاده از مجموعه ای از سنت های عامیانه و فرهنگ شفاهی جمع آوری شده توسط مردم شناسان ، جهان بینی مشرک را کلید درک بسیاری از رویدادها در تاریخ روسیه دانست.

بدون تجزیه و تحلیل بت پرستی ، ما نمی توانیم ایدئولوژی کشورهای قرون وسطایی اسلاو ، و به ویژه کیوان روس را درک کنیم. تنها آگاهی از سنت های رایج بت پرستان به ما امکان می دهد ماهیت بسیاری از جنبش های ضد کلیسایی در قرون وسطی را به درستی درک کنیم. اگر فرهنگ طبقه فئودالی را عمدتاً از ادبیات و هنر کلیسا درک کنیم (که به طور ناعادلانه آن را محدود می کند) ، فرهنگ مردم عادی را در طول قرون فئودالیسم تنها در پرتو تجزیه و تحلیل کل مجموعه بت پرست می توان درک کرد به فرهنگ خوب ، سنتی و چند صد ساله روستاهای روسیه نه تنها گنجینه ای از اطلاعات مورد علاقه ما در مورد ریشه های عمیق آن است ، بلکه در عین حال همان ریشه هایی است که توده دهقانان کارگر هزاران مشکل بر آن ایستاده اند. سالها ، ریشه هایی که نه تنها روستا ، بلکه محل سکونت شهری و تا حدودی قله اجتماعی را نیز تغذیه می کردند. داستانهای عامیانه ، رقصها و آهنگهای دور ، حماسه ها و افکار ، مراسم عروسی رنگارنگ و عمیقاً معنادار ، گلدوزی عامیانه ، منبت کاری هنری - همه اینها تنها با در نظر گرفتن جهان بینی باستانی بت پرست قابل درک است.

بوریس ریباکوف ، پیشگفتار چاپ دوم بت پرستی اسلاوهای باستان (1994).

در آثار خود ، آکادمیس ، از دوره بندی "کلمات در مورد بتها" - مجموعه ای از قرون وسطایی مسیحیان روسی از آموزه ها علیه بت پرستان ، شروع می کند - تکامل اعتقادات اسلاوها قبل از مسیحیت: از پرستش ارواح شیطانی و خوب طبیعت ، غریبان و دوستداران ، برای پرستش خدای باروری راد و همراهانش زنان در حال کار و فرقه رعد و برق جنگجوی پرون ، که جایگزین او ، قدیس حامی شاهزادگان و گروهان آنها در دوره قبل از مسیحیت شد.

این رودا بود - "مرموزترین و کمی مطالعه شده در بین همه خدایان اسلاوی" - ریباکوف در نظر اول در پانتئون اسلاوهای باستان قرار گرفت ، با در نظر گرفتن رعد و برق پرون خدای "گروه" که توسط شاهزاده ولادیمیر معرفی شد.

این جنس در منابع قرون وسطایی روسیه به عنوان خدایی آسمانی در هوا توصیف شده است ، ابرها را کنترل می کند و زندگی را در همه موجودات زنده دمیده است. کلیسای کلیسا علیه جشنهای عمومی به افتخار خانواده و زنان در حال کار ، بیشترین اعتراضات وحشتناک را انجام دادند. در این آموزه ها ، خانواده بت پرست اسلاو با اوزیریس مصری ، بعل کتاب مقدس (بعل-حد) ، صباوت مسیحی ، خالق خالق و قادر مطلق برابر دانسته می شود.

بوریس ریباکوف ، "بت پرستی اسلاوهای باستان".

نژادپرست ها این مفهوم را دوست داشتند: به یاد آکادمیسکی که در 27 دسامبر 2001 درگذشت ، معتقدان بومی مسکو ، که در میان آنها نمایندگان برجسته ای مانند بوگومیل مورین ، جادوگر ولیمیر (نیکولای اسپرانسکی) و ولسلاو (ایلیا) چرکاسوف ، حضور داشتند. یک بروشور تسلیت منتشر کرد - "تریزنا پس از بوریس الکساندرویچ ریباکوف".

ریباکوف در توجه خود به فولکلور شفاهی ، مکتب تاریخی مطالعات فولکلور روسی اواخر قرن 19 را دنبال کرد ، که در پی توضیح طرح های حماسی بر اساس ارتباط آنها با تاریخ روسیه باستان بود.

اما از تفسیر فولکلور روسی ، او گاهی اوقات به نتیجه گیری های وسیع و نه غیرقابل انکار رسید. به عنوان مثال ، مقایسه آیین نوسنگی خرس با رسم دهقانان برای آویزان کردن پنجه خرس در حیاط برای محافظت از دام ها در کتاب بت پرستی اسلاوهای باستان ، ریباکوف در واقع یک تداوم مستقیم بین این پدیده ها ایجاد کرد.

یکی دیگر از منابع جهان بینی رودنوورهای روسی در علم شوروی ، نظریه اسطوره اصلی هندواروپایی ولادیمیر توپروف و ویاچسلاو ایوانف است که در دهه 1960 و 1970 توسعه یافت. دانشمندان طرح در مورد مبارزه رعد و برق با مار را اصلی ترین و سیستم سازنده اساطیر هند و اروپایی می دانستند.

به طور خاص ، آنها مکاتبات اسطوره ودایی را در مورد مبارزه ایندرا با مار وریترا در اساطیر بالتیک پیدا کردند ، که وجود آثار آن را در اساطیر اسلاوهای باستان نشان می دهد. به نظر آنها ، به نظر آنها ، طرح اصلی اسطوره شناسان اسلاو ، مبارزه خدای پرون ، شبیه پرکوناهای بالتیک ، با ولس ، مار بود.

این نسخه ، به ویژه ، با تصویرسازی در Radziwill Chronicle ، که در آن خدا Veles به عنوان یک مار در پای شاهزاده اولگ نشان داده شده بود ، و همچنین تعداد زیادی از توپونیم های تجزیه و تحلیل شده توسط دانشمندان ، که نام آنها در نظر ، به نحوی با این خدایان مرتبط بود.

بازسازی ارتباط بین وقایع تاریخی و توطئه های اساطیری ، بر اساس مورد اخیر ، دلیل اختلاف بین ریباکوف و ولادیمیر پروپ ، یکی از مشهورترین و پرافتخارترین فولکلورهای شوروی شد. با این حال ، مخالف اصلی او ، که نظریه ایوانف و توپوروف را به همراه مفهوم خود نقد کرد ، مورخ و فیلولوژیست لو کلاین بود.

در کتاب خود "رستاخیز پرون. در راستای بازسازی بت پرستی اسلاوی شرقی "کلاین تصویر دیگری از بت پرستی اسلاوهای باستان ترسیم کرد و پرون را به جایگاه عالی - و احتمالاً برای مدت کوتاهی" توحید بت پرست "تنها شاهزاده ولادیمیر - الوهیت ، بازگرداند.

به گفته این دانشمند ، پروون یکی از خدایان در حال مرگ و زنده کننده بود ، شبیه آپولو یونانی ، و اسلاوها سال تقویم را مطابق چرخه جشن های خود به دو نیمه تقسیم کردند.

کلاین تصویر خود را بازسازی کرد ، از جمله با استفاده از داده های قوم نگاری از قفقاز شمالی ، و او را از خویشاوندان شخصیت فولکلوریک چچن-اینگوش پیریون ، باران باران بر روی زمین با رعد و برق. به گفته این دانشمند ، هزاران اسلاو با خود به وایناخ های پرو آورده شدند ، که در قرن 8 بعد از میلاد توسط فرمانده عرب ، مروان دوم ، اسیر و در قفقاز شمالی مستقر شدند.

کلاین ، که یک دهه و نیم از ریباکوف جان سالم به در برد ، اخیراً - 7 نوامبر 2019 - در سن پترزبورگ درگذشت. از منابع بت پرست در مورد مرگ مخالف اصلی ریباکوف ، ولسلاو چرکاسوف ، جادوگر حلقه ولسوف ، مردم سوارت آسکه و کانال تلگرامی پانتئون در مورد مرگ ریباکوف نوشتند. لازم به ذکر است که علیرغم اختلاف نظرها ، نظرات ریباکوف و کلاین در مورد کتاب ولس همزمان بود ، هر دو دانشمند آن را جعلی دانستند.

Image
Image

پناهگاه Chislobog. صبح انقلاب تابستانی

جادوگری مدرن

Rodnoverie روسی ، که در سالهای اخیر بسیار گسترش یافته است (به عنوان مثال ، مشرکان بیستمین سالگرد اتحادیه جوامع اسلاوی مذهب بومی اسلاو را با برافراشتن پرچم خود بر روی البروس جشن گرفتند) ، اغلب برای ناظران بیرونی به عنوان قطعاتی از این رهبری ظاهر می شود. " اشک و چاقو "شوونیسم ، که در آهنگ" جامعه حافظه "" سانگ یگور لتوف.

تصور او به همین سادگی بسیار آسان است-پرورش تصویر یک جنگجوی بت پرست ، گرایش های یهودستیز و ضد مسیحی هنوز ناسیونالیست های رادیکال را به سازمان های مذهبی جذب می کند.

و با این حال ، چنین ایده ای از مشرکان مدرن روسیه یک طرفه به نظر می رسد.همچنین جوامعی وجود دارند که به سمت هموطنان اروپایی و معتدل تر خود می روند. به عنوان مثال ، به Wicca ، که در انگلستان در 1950s ظاهر شد.

موسس آن ، جرالد گاردنر ، مقام سابق بریتانیایی ، با این حال ، مذهب جدید خود را چنین ندانست: کلمه ویکا در نوشته های وی نشان دهنده کسانی است که جادوگری را اعلام می کنند. به گفته وی ، وی "اجازه داشت تحت پوشش یک اثر هنری ، برخی از اعتقادات جادوگران را توصیف کند".

نسخه گاردنر از جادوگری انگلیسی عملاً عاری از شهرت ملی گرایی است که با سازه های مشرکان اروپای شرقی همراه است. Wicca یکی از انواع خانواده بازسازی ادیان سنتی شمال و غرب اروپا مانند نئودروئیدیسم و آساترو است که در اواسط قرن بیستم ظاهر شد و توجه میراث سلتها و اساطیر شمالی را جلب کرد.

ویکا نسبتاً اخیراً به روسیه آمد. برخلاف ، به نظر می رسد ، جنبش های اعتقادی بومی ، این آموزه با همان مشکلاتی روبرو است که به طور کلی برای جنبش های مذهبی جدید و به طور خاص برای نیوپاگان های روسی مشخص است. اما ماش روسی ویژگی های خاص خود را نیز به خود می گیرد.

برای اولین بار ، آثار نویسندگان Wiccan در دهه 1990 به زبان روسی شروع به چاپ کرد … با این حال ، بسیاری از نشریات که در واقع به Wicca اختصاص داده شده بود (به عنوان مثال ، کتابهای S. Cunningham) ، برای برخی از خوانندگان کتابهای درسی جادوی عملی باقی ماندند و شرح جهان بینی مذهبی اصلی نبود.

مدتی طول کشید تا ویکنها به عنوان نمایندگان یک گروه مذهبی خاص هویت خود را توسعه دهند. Wiccans در روسیه در 2000s شروع به خودنمایی کرد.

بی تردید نمونه هایی از همکاری ویکان ها و بت پرستان اسلاوی ، به ویژه از طریق "فدراسیون بین المللی بت پرستان" وجود دارد. در عین حال ، هم آنها و هم دیگران از تفاوتهای موجود جهان بینی آگاه هستند.

البته Wicca در روسیه و خارج از آن متفاوت است و بسیار زیاد. با توجه به سن ، جوانان بسیار بیشتری در میان Wiccans روسی وجود دارد ، ملاقات با Wiccans های قدیمی تقریبا غیرممکن است ، که برعکس ، برای غربی ها کاملاً طبیعی است کشورها.

علاوه بر این ، در روسیه ، به اصطلاح "Wicca سنتی بریتانیایی" عملاً نمایان نشده است ، یعنی ارتدوکس ترین شاخه های Wicca ، از جمله سیستم های تدریس و شروع تدبیر شده. Wicca در روسیه ، بیشتر ، نتیجه جستجوهای خود آنها و خلاقیت پیروان آن است ، ترکیبی از منابع مختلف.

سرانجام ، بسیاری از موضوعاتی که در دستور کار ویکن های غربی قرار دارد ، به عنوان مثال ، جایگاه مردان همجنسگرا در جوامع ویکان ، در محیط روسی زبان ، در صورتی که اصلاً مطرح شود ، چندان مهم نیست. به طور کلی ، تفاوتهای کمی وجود دارد ، و اینها تنها تعدادی از آنها هستند.

استانیسلاو پانین ، محقق دینی

"نتیجه جستجو و خلاقیت" - شاید بتوان این کلمات را در مورد بسیاری از شاخه های بت پرستی روسیه گفت. بنابراین ، امروزه مفاد اصلی روموا بر احترام به هماهنگی در جهان مقدس و زنده متمرکز است. گرایش به چنین گذار در بین بخشی از م -منان بومی روسیه و در میان همتایان آنها از جمهوری های شوروی سابق وجود دارد.

ما در حال حاضر در بهشت هستیم

افزایش علاقه به اعتقادات قبل از مسیحیت در قرن 20 بسیاری از کشورها را تحت تأثیر قرار داد. حتی چنین آموزه های متفاوتی از دوبروسلاو و گاردنر را می توان به عنوان مظاهر خاص دینداری ضدفرهنگی بر اساس ارتباط با سنت های باستانی در نظر گرفت.

نئوپاگانیسم در روسیه بخشی از پدیده وسیع اروپایی است که نشان دهنده شرایطی است که در آن شکل گرفته است: فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، فروپاشی ایدئولوژی کمونیستی و افزایش احساسات ناسیونالیستی.

روابط متنوع و پیچیده سازمانهای مشرکان مدرن مانع از اعتقاد آزادانه م believersمنان نمی شود: جوامع معمولاً نه توانایی و نه تمایلی برای معرفی یک عضو ثابت دارند و به قوانین حضور در جشنواره ها و خدمات اکتفا می کنند. اتحادیه های گسترده تر جامعه به دلیل کلی ترین الزامات برای اعضای خود محدود شده اند.

در بت پرستی ، افرادی که به طور کامل از ارتباط با تاریخ و ریشه های خود آگاه هستند ، به دنبال گسست از مدرنیته نیستند ، بلکه به دنبال یک جهان بینی هستند که به آنها امکان می دهد تاریخ و مدرنیته را به یکدیگر متصل کنند.

"به محض شنیدن نام خدایان و تصاویر بت پرست ، حافظه اجدادی در روح من بیدار شد.در مدرسه بود ، در کلاس تاریخ. اساس بت پرستی مراقبت از قبیله ، سرزمین بومی و طبیعت است ، "بت پرستان مدرن ادعا می کند. "زیبایی ایمان و سنت. شعر افسانه ها و تصاویر عامیانه. چرا ما به بهشت نیاز داریم ، ما قبلاً در بهشت هستیم. خوشبختی از ارتباط با جهان "- مکمل دیگری است.

تعطیلات توسط جوامع نئوپاگانی شامل نمایشگاه هایی است که طیف وسیعی از کالاها را می فروشند ، از ادبیات معنوی و آخرین شماره های مجله Rodnoverie گرفته تا خطوط پلاک تزئین شده و چاقوهای طراح.

خود خدمات الهی بخش نسبتاً کوچکی از جشن های مذهبی را نشان می دهد. "دست کشیدن از سرگرمی ممنوع است!" - اعلان جشن آتش سوزی در ماه ژوئن در صفحه Krasotynka ، یکی از بزرگترین مجتمع های آیینی مشرکان در روسیه ، متعلق به اتحادیه جوامع اسلاوی ، خوانده می شود. ورزش بخش مهمی از این گردهمایی ها است.

اعلام گردهمایی اعضای جامعه برای کار در ساختن صرافی با درخواست "برای بردن وسایل کمپینگ با خود - استراحت در کراسوتینکا با یک شب ماندن فوق العاده است!"

پیتر کرومسکیخ

توصیه شده: