چگونه روسها قطب جنوب را کشف کردند

فهرست مطالب:

چگونه روسها قطب جنوب را کشف کردند
چگونه روسها قطب جنوب را کشف کردند
Anonim

در 28 ژانویه 1820 ، کشتی های ناوگان روسی "وستوک" و "میرنی" به فرماندهی تادئوس بلینگزهاوزن و میخائیل لازارف به ساحل قطب جنوب نزدیک شدند. دریانوردان که نتوانستند به دلیل یخ به ساحل بروند ، شکار پنگوئن ها را شروع کردند و با سخت کوشی ماجراهای خود را توصیف کردند.

شاگرد کروزنشترن و شرکت کننده در جنگ با ناپلئون

فرضیه وجود سرزمین جنوبی توسط جغرافی دانان قدیم مطرح شد و توسط محققان قرون وسطایی مورد حمایت قرار گرفت. ارسطو در اواسط قرن چهارم قبل از میلاد از "منطقه قطب جنوب" خاصی نام برد. نقشه نگار یونانی باستان مارین تایر در قرن دوم میلادی NS این نام را بر روی نقشه جهان استفاده کرد که تا به امروز باقی نمانده است.

از قرن شانزدهم ، بارتولومئو دیاس پرتغالی و فرناند ماژلان ، هابلندی هابل تاسمان و انگلیسی جیمز کوک در جستجوی قطب جنوب بودند. آمریگو وسپوچی ایتالیایی حدس هایی در مورد وجود سرزمینی بزرگ کشف نشده داشت. اکتشافی که او در آن شرکت کرد نمی تواند از جزیره جورجیا جنوبی پیشروی کند. وسپوچی در این باره نوشت: "سرما آنقدر شدید بود که هیچ یک از ناوگان ما نمی توانست آن را تحمل کند." و کوک ، پس از تلاش های ناموفق برای یافتن قاره جنوبی ، گفت: "به جرات می توانم بگویم که هیچ انسانی هرگز جرات نفوذ به جنوب را بیشتر از توان من نخواهد داشت. سرزمین هایی که ممکن است در جنوب باشند هرگز مورد کاوش قرار نخواهند گرفت."

تادئوس بلینگزهاوزن و میخائیل لازارف ، دریانوردان روسی ، این اظهارات را رد کردند.

هنگامی که وزارت نیروی دریایی امپراتوری روسیه برنامه ای برای اعزام به عرض های جغرافیایی بلند نیمکره جنوبی برنامه ریزی کرد ، انتخاب به دلایلی بر عهده این افراد قرار گرفت. بلینگزهاوزن مسن تر و با تجربه تر بود ، او با فرماندهی ایوان کروزنشترن با کشتی "نادژدا" در سراسر جهان حرکت کرد. لازارف ، از سوی دیگر ، دارای تجربه جنگی جدی بود ، زیرا موفق شده بود در جنگ با سوئد و فرانسه ناپلئونی شرکت کند. در سن 25 سالگی ، فرمانده ناوچه سووروف که جهان را دور زده است ، از روسیه روسیه دیدن کرد و با فرماندار شهرک های محلی ، الکساندر بارانوف ملاقات کرد.

آغاز سفر

کروزنشترن در آماده سازی پروژه مشارکت فعال داشت و معتقد بود که اعزام به قطب جنوب می تواند به عرض جغرافیایی جنوبی بیشتری نسبت به کوک برسد. با برنامه ریزی دقیق ماموریت ، به وزیر نیروی دریایی روی آورد. کروزنشترن با بیان وظایف این گروه نوشت: "این اعزام علاوه بر هدف اصلی خود - کاوش در کشورهای قطب جنوب ، به ویژه در موضوع بررسی همه چیزهایی که در نیمه جنوبی کبیر اشتباه است ، باید باشد. اقیانوس و پر کردن تمام نواقص موجود در آن ، به طوری که می توان آن را تشخیص داد ، به عنوان مثال ، آخرین سفر به این دریا. ما نباید اجازه دهیم افتخار چنین کاری از ما سلب شود."

وی به اهمیت انتخاب یک تیم ، تعیین دانشمندان طبیعی ، ارائه تجهیزات فیزیکی و نجومی به اعزامی ، اشاره کرد و بلینگزهاوزن را که "دانش نادر از نجوم ، هیدروگرافی و فیزیک" داشت به عنوان رئیس توصیه کرد.

کروزنشترن تأکید کرد: "ناوگان ما البته سرشار از افسران کارآزموده و ماهر است ، اما از بین همه اینها ، که من آنها را می شناسم ، هیچ کس ، به جز واسیلی گولووین ، نمی تواند با بلینگزهاوزن برابر باشد."

در 16 ژوئیه (سبک جدید) ، 1819 ، اعزامی از دو چوب زیر فرمان کاپیتان درجه 2 بلینگزهاوز کرونشتات را به مقصد ریودوژانیرو ترک کرد.

از آنجا که دولت مجبور به اقدام شد ، کشتی های منتخب برای حرکت در عرض های جغرافیایی بالا طراحی نشده بودند. خدمه توسط ملوانان داوطلب نیروی دریایی سرنشین می شدند. سرپوش "وستوک" توسط بلینگزهاوزن ، شیب "میرنی" - توسط ستوان لازارف فرماندهی شد. شرکت کنندگان همچنین ستاره شناس ایوان سیمونوف و هنرمند پاول میخایلوف بودند.

هدف از این سفر کشف "در مجاورت احتمالی قطب قطب جنوب" بود.با دستور وزیر دریا ، دریانوردان مأموریت یافتند تا گرجستان جنوبی و سرزمین ساندویچ (کنونی جزایر ساندویچ جنوبی) را کاوش کرده و "با استفاده از" تمام تلاش و کوشش خود "در عرض جغرافیایی دور دست یافتنی ادامه دهند". بزرگترین تلاش برای رسیدن به نزدیکترین قطب به دنبال سرزمین های ناشناخته ".

هر دو فرمانده از مشکلات کشتی ها بسیار ناراحت بودند ، که آنها در یادداشت های خود از گزارش آنها دریغ نکردند. بدنه وستوک آنقدر قوی نبود که بتواند بر روی یخ حرکت کند. خرابی های متعدد و نیاز تقریبا ثابت به پمپاژ آب تیم را خسته کرد. با این وجود ، این سفر اکتشافات زیادی انجام داد.

در این کشور بایر ما مانند سایه ها سرگردان بودیم

واسیلی اساکوف ، دانشمند جغرافیا در کتاب "تحقیقات اقیانوسی و دریایی روسیه در قرن 19 - اوایل قرن 20". سه مرحله ناوبری را مشخص کرد: از ریو تا سیدنی ، کاوش در وسعت اقیانوس آرام و از سیدنی تا ریو.

در اوایل پاییز ، با باد مطلوب ، کشتی ها از طریق اقیانوس اطلس به سمت سواحل برزیل حرکت کردند. از همان روزهای اول ، مشاهدات علمی انجام شد ، که بلینگزهاوزن و دستیارانش با دقت و جزئیات آن را وارد دفترچه ثبت کردند. پس از 21 روز قایقرانی ، شلنگ ها به جزیره تنریف نزدیک شدند.

سپس کشتی ها از خط استوا عبور کردند و در ریودوژانیرو لنگر انداختند. اعضای این سفر تحت تأثیر کثیفی شهری ، بی نظمی عمومی و فروش برده های سیاه پوست در بازار قرار گرفتند. عدم آگاهی از زبان پرتغالی بر ناراحتی افزود. کشتی ها پس از تهیه ذخایر و بررسی زمان سنج خود ، شهر را ترک کردند و به سمت مناطق ناشناخته اقیانوس قطبی حرکت کردند.

در پایان دسامبر 1819 ، شلنگ ها به جزیره جورجیا جنوبی نزدیک شدند. کشتی ها به آرامی به جلو حرکت کردند و با دقت در میان یخ های شناور مانور دادند.

در آبهای قطب جنوب ، وستوک و میرنی یک بررسی هیدروگرافی از سواحل جنوب غربی گرجستان جنوبی انجام دادند. به سرزمین های ناشناخته قبلی اسامی افسران و سایر مقامات دو لغت داده شد.

با حرکت به سمت جنوب ، این سفر ابتدا با یک جزیره یخی شناور وسیع روبرو شد. در روزهای سوم و چهارم ، پس از ملاقات با حرکت یخ ، سه جزیره بلند ناشناخته کوچک کشف شد. روی یکی از آنها دود غلیظی از دهانه کوه بیرون می آمد. در اینجا مسافران این فرصت را داشتند که با طبیعت جزایر قطبی جنوبی و ساکنان آنها - پنگوئن ها و سایر پرندگان آشنا شوند. این جزایر به نام های آننکوف ، زاوادوفسکی ، لسکوف ، تورسون نامگذاری شدند. بعداً ، هنگامی که نام افسران "به پایان رسید" ، به معاصران مشهور منتقل شد. اینگونه است که جزایر بارکلی دو تولی ، ارمولوف ، کوتوزوف ، رائوسکی ، اوستن ساکن ، چیچاگوف ، میلورادوویچ ، گریگ روی نقشه ظاهر شدند.

ما در این کشور بایر یک ماه کامل سرگردان بودیم یا بهتر بگوییم مانند سایه ها سرگردان بودیم. برف بی وقفه ، یخ و مه بیهوده نیست ، سرزمین ساندویچ از همه جزایر کوچک تشکیل شده است ، و به جزایری که کاپیتان کوک آنها را کشف کرد و شن ها نامید ، با اعتقاد به اینکه این ساحل مداوم است ، سه مورد دیگر اضافه کردیم ، - لازارف نوشت.

در 24 ساعت گذشته ما صدای فریاد پنگوئن ها را شنیدیم

سرانجام ، در 28 ژانویه 1820 ، "وستوک" و "میرنی" بسیار نزدیک به ساحل قطب جنوب در منطقه شاهزاده خانم مارتا لند - فاصله تا سرزمین اصلی از 20 مایل تجاوز نکرد. نزدیکی این سرزمین توسط پرندگان ساحلی متعدد مشاهده شده توسط دریانوردان نشان داده شد. این تاریخ است که به عنوان روز کشف قطب جنوب در نظر گرفته می شود.

در 28 ژانویه (تا به امروز) بلینگزهاوزن در دفتر خاطرات خود نوشت: ابری همراه با برف ، با وزش باد شدید ، در طول شب ادامه داشت. ساعت 4 صبح یک آلباتروس دودی را دیدیم که در نزدیکی شیب پرواز می کرد. در ساعت 7 باد رفت ، برف موقتاً متوقف شد و خورشید مفید از پشت ابرها گهگاه به بیرون می نگریست.

در ادامه به سمت جنوب ، ظهر ، یخ را ملاقات کردیم ، که از طریق برفی که در آن زمان به شکل ابرهای سفید به نظر می رسید ، برای ما ظاهر شد.

باد معتدل و همراه با وزش شدید بود. به دلیل بارش برف ، دید ما چندان دور نشد.پس از دو مایل پیاده روی ، دیدیم که یخ جامد از شرق تا جنوب به غرب امتداد دارد. مسیر ما مستقیماً به این میدان یخی منتهی می شود ، نقطه ای از تپه ها. جیوه موجود در فشارسنج حتی آب و هوای بدتری را پیش بینی می کرد. یخبندان 0.5 درجه بود. ما به این امید چرخیدیم که در این مسیر با یخ برخورد نخواهیم کرد. در 24 ساعت گذشته برف پرنده و پرندگان طوفانی آبی را دیدیم و صدای فریاد پنگوئن ها را شنیدیم."

روز بعد "وستوک" و "میرنی" به هم نزدیک شدند ، اما باد شدید ، ابری و برف ادامه تحصیل را غیرممکن کرد. همانطور که می توان از یادداشت های او قضاوت کرد ، مورد توجه رئیس اعزام آن روز حتی یخ نبود ، بلکه پنگوئن ها بودند. شرکت کنندگان در این سفر باعث ایجاد هیاهوی واقعی در بین ساکنان قطب جنوب شدند و سعی کردند آنها را بیشتر بشناسند.

پنگوئن ها ، که فریاد آنها را شنیدیم ، نیازی به ساحل ندارند: آنها به همان اندازه آرام هستند و به نظر می رسد ، با میل بیشتری در یخ های مسطح زندگی می کنند تا سایر پرندگان در ساحل. هنگامی که پنگوئن ها روی یخ گرفتار شدند ، بسیاری که خود را به آب انداختند ، بدون اینکه منتظر خروج شکارچیان باشند ، با کمک امواج به محل قبلی خود بازگشتند. با توجه به اضافه شدن بدن آنها و در حالت استراحت ، می توان نتیجه گرفت که صرف انگیزه برای پر کردن شکم آنها را از یخ به داخل آب رانده می کند. آنها بسیار اهلی هستند

هنگامی که ستوان لسکوف بر روی یخ بسیاری از آنها را با بال رودخانه پوشاند ، کسانی که زیر شبکه نیفتاده بودند ، آرام و بی احساس نسبت به سرنوشت آن پنگوئن های بدشانس بودند ، که آنها را جلوی چشمانشان گونی می گذاشتند.

هوای خفه شده در این کیسه ها و برخورد بی دقتی هنگام صید ، حمل و بلند کردن پنگوئن ها روی چوب لباسی ، و سکونت غیرمعمول تنگ در مرغداری ها باعث تهوع پنگوئن ها شد و در مدت کوتاهی تعداد زیادی میگو ، خرچنگ دریایی کوچک را بیرون انداختند. ، که همانطور که می بینید برای آنها غذا سرو می کند. در عین حال ، ذکر این نکته که ما هنوز هیچ ماهی ، به جز نهنگ ها ، در عرض های جغرافیایی بزرگ جنوبی ندیده ایم ، مازاد بر این نخواهد بود. بلینگزهاوزن مشاهدات خود را به اشتراک گذاشت.

104 روز از خروج از ریودوژانیرو می گذرد و شرایط زندگی در تختخوابها بسیار شدید بود. به دلیل رگبار و مه دائمی ، خشک کردن لباس ها و تخت ها بسیار دشوار بود.

چرا اعزام به عقب برگشت

در 30 ژانویه ، فرمانده ستوان لازارف و همه افسران را که از میرنی وظیفه نداشتند به ناهار دعوت کرد. ملوانان تمام روز خود را در یک گفتگوی دوستانه گذراندند و پس از جلسه قبلی درباره خطرات و ماجراهای یکدیگر به یکدیگر گفتند. حدود ساعت 23.00 لازارف و دستیارانش به چادر خود بازگشتند. شنا ادامه پیدا کرد.

در ماههای بعد ، کشتی ها برای تعمیر به استرالیا رسیدند و پس از آن زمستان را در جزایر پولینزی منتظر ماندند.

تلاش بعدی برای رسیدن به قطب جنوب در نوامبر 1820 انجام شد. در ژانویه 1821 بلینگزهاوزن جزیره پیتر اول و سرزمین اسکندر اول را در نزدیکی آن کشف کرد. با این حال ، به دلیل وضعیت بد اسلوپ "وستوک" ، او مجبور شد تحقیقات بیشتر را متوقف کند. در آن زمان ، تکل و بادبان به شدت فرسوده شده بودند ، وضعیت شرکت کنندگان عادی نیز ترس را برانگیخت. در 21 فوریه ، دریانورد فیودور ایستومین در میرنی مرد. به گفته پزشک کشتی ، وی بر اثر تیفوس درگذشت ، اگرچه گزارش بلینگزهاوزن نشان دهنده "تب عصبی" بود. این سفر با تکمیل حماسه خود ، جزایر شتلند جنوبی را با جزئیات مورد بررسی قرار داد.

در 24 ژوئیه 1821 ، کشتی ها در جاده کوچک کرونشتات لنگر انداختند. این سفر 751 روز طول کشید و طی آن حدود 50 هزار مایل دریایی طی شد.

علاوه بر قطب جنوب ، مسافران 29 جزیره قبلاً ناشناخته را کشف کردند ، مختصات جغرافیایی بسیاری از شن ها و خلیج ها را به دقت تعیین کردند ، تعداد زیادی نقشه تهیه کردند ، برای اولین بار از عمق آب نمونه برداری کردند ، ساختار یخ دریا را مطالعه کردند ، ساکنان را مورد مطالعه قرار دادند. قطب جنوب و مجموعه های غنی جانورشناسی و گیاه شناسی را جمع آوری کرد.

مشاهدات بر روی پدیده های جوی (دما ، باد ، فشار و غیره) و مشاهدات اقیانوس شناسی (بیش از دمای آب ، عمق ، شفافیت و غیره) بسیار جالب هستند.این داده ها مواد بسیار ارزشمندی برای درک ویژگی های طبیعت منطقه قطب جنوب و روشن شدن الگوهای جغرافیایی کلی در کره زمین بودند. در میان خاطرات و مطالب نقشه نگاری ، نقشه گزارش اعزامی از اهمیت علمی بالایی برخوردار بود. نقشه ناوبری گزارش اعزامی Bellingshausen-Lazarev یکی از بزرگترین آثار سفرهای دریایی روسیه در قرون 18 تا 19 است."

توصیه شده: